loading...
آموزش ها
تبلیغات ویزه
        sms.mida-co.ir



       
       
M:A بازدید : 370 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

مدیران بخوانند

 

دلیلی که منجر به نوشتن این کتاب شد تجربه ای بود که اخیراً برای دو نفر از دوستانم رخ داده بود. یکی از آنها بخاطر عملکرد ضعیف (حتی به او اخطاری هم نداده بودند و در حقیقت در مرخصی استعلاجی بود) و دیگری به خاطر بسته شدن قسمتی از شرکت که تازه شروع به کار کرده بود اخراج شده بودند. هر دوی آنها مدیران کارآمد، وفادار به سیستم و سخت کوشی بودند، اما اکنون بسیار عصبانی هستند و در برابر شرکتی که آنها را استخدام کرده است موضع گرفته اند و از آنها شکایت کرده اند. چرا آنها آنقدر عصبانی هستند؟ شاید بگویید آنها شغل خود را از دست داده بودند و عصبانیت آنها طبیعی است. اما من فکر می کنم دلیل اصلی که آنها را وادار به واکنش کرده است نحوه اخراج آنها بوده است آنها بوسیله ایمیل متوجه اخراج خود شده بودند! بله درست است به آنها حتی یک فرصت برای یک جلسه رودر رو هم داده نشده بود.

بسیاری از مدیران هنگامی که با چالش اخراج کارمندان مواجه می شوند از فشار روحی که به فرد اخراج شده وارد می شود و احساسی که طرف مقابل آنها دارد غافل می شوند. و  همین طور از رفتاری که از این احساسات ناشی می شود غافل هستند. به خوبی ثابت شده است که از دست دادن شغل معادل مرگی کسی که او را دوست دارید، طلاق یا گسستن یک رابطه عشقی طولانی مدت به فرد اخراج شده فشار روحی وارد می کند و احساسات او را بر می انگیزد. فقط لحظاتی به مرگ یکی از عزیزان خود فکر کنید کسی که او را دوست داشته اید یا حداقل رابطه ای نزدیک با او داشته اید، چه احساسی دارید؟ که شغل خود را از دست داده است  دقیقاً همین احساسات راتجربه می کند.

روانشناسان می گویند که که افراد در طول این دوره اندوه 5 مرحله را پشت سر می گذارند شوک، مقاومت ( معمولاً به صورت عصبانیت خود را نشان می دهد.)، پذیرش (موقعیت پیش آمده)، اکتشاف (به دنبال فرصت های جدیدتر)، متعهد کردن خود (به آینده جدید). آیا هیج کدام از این احساسات را می توان با ایمیل کنترل کرد؟

به خوبی به یاد دارم زمانی را که مدیر تازه کاری بودم و باید کسی را به خاطر عملکرد ضعیفش اخراج می کردم و بسیار ترسیده بودم. شب قبل خوابم نبرد چون نمی دانستم چگونه با او ربرو شوم. نمی دانستم به او چه بگویم و نمی دانستم واکنش او چه خواهد بود. من قرار ملاقاتی برایش ترتیب دادم و با اضطراب و ترس آنرا چند بار مرور کردم. به خاطر ندارم چقدر طول کشید تا این کار را انجام دادم فقط یادم می آید که وقتی کار تمام شد زمان ناهار بود و من نمی توانستم چیزی بخورم. من آن زمان درباره 5 مرحله احساسی که برای فرد اخراج شده پیش می آید چیزی نمی دانستم اما می خواستم بهترین کار ممکن را برای سازمان و کارمند اخراجی انجام دهم. در همین اوضاع و احوال بودم که از گرسنگی احساس ضعف کردم دیدم مقابل در اتاق هستم داخل اتاق رفتم تا از کشوی میز شکلاتی بردارم ولی با یک نامه مواجه شدم که آن کارمند اخراجی برایم گذاشته بود و نوشته بود هر چند خوشحال نیستم ولی از مهربانی و ادب شما تشکر می کنم.

 

اکنون بعد از سالها تجربه من چیزهای زیادی درباره اخراج افراد آموخته ام:

1. قبل از هر چیزی شخص باید اعتماد به نفس خود را از دست ندهد. این یکی از مهمترین و بنیادی ترین نیاز های هر فردی است. حال اگر با ایمیل یا بدتر از آن با فرستادن یک یادداشت که گاه دیده ام یک یادداشت خالی برای افراد از طرف مدیر می فرستند که خود را به کارگزینی معرفی کند یعنی حتی برای او اینقدر ارزش قائل نشده اند که با هم رو در رو صحبت کنند.

2. دوما، بسیار مهم است که به عنوان یک مدیر یا رهبر بدانیم تقریبا همه مردم و به اشکال مختلف 5 مرحله احساسی سیکل اندوه را تجربه می کنند و این نقش مدیر این است که به کارمند خود کمک کند از این 5 مرحله عبور کند و مسلما دو مرحله اول زمانی رخ می دهد که آنها با هستند.

شما چگونه این کار را انجام می دهید؟ خوب شاید شما هم مانند من عادت داشته باشید در اینترنت بدنبال اولین راه حل خود بگردید ولی من این کار را کردم و فقط مطالبی درباره راهکار های قانونی آن یافتم. بدون اینکه به احساسات فرد اخراج شده اهمیتی داده باشند!

مثلاً در مقاله ای خواندم که نوشته بود اخطار بدهید، انرا مستند کنید، اخطار بدهید آنرا مستند کنید، سند بسازید! بله درست است سند داشتن خوب است ثبت شدن همه جیز روی کاغذ به عنوان سند و مدرک کار خوبی است. اما این به تنهایی کافی نیست، باید مراقب حریم خصوصی و آبروی طرف مقابل خود باشید، داستان بافی نکنید و مختصر و مفید صحبت کنید، مراقب لحن صحبت خود باشید، واکنش طرف مقابل را چک کنید و به خوبی و با احترام آنها را مشایعت نمایید.

خوب من نمی گویم مراقب مراحل اداری کار نباشید و کار ها را مستند نکنید البته که باید از مراحل قانونی کار و و قوانین کشوری که در آن کار می کنید و همینطور قوانین سازمان خود مطلع باشید و آنها را مد نظر داشته باشید اما قبل از هر چیزی به خاطر داشته باشید که فرد اخراج شده قبل از هر چیزی یک انسان است و احساساتی دارد که شما می توانید بر آنها تاثیر بگذارید می توانید او را از هم بپاشید، می توانید او را عصبانی کنید، می توانید به او آرامش بدهید می توانید احساسات او را مدیریت کنید.

مطمئن هستم که شما به عنوان یک مدیر تجربیات ارزنده ای در این زمینه دارید اما بنده هم پیشنهاداتی دارم که حاصل تجربیات و مطالعاتم است بد نیست آنها را هم بخوانید:

  1. قبل از هر کاری از خود بپرسید: " چه می شد اگر همین امروز رئیس من می آمد و می گفت که  تو اخراج هستی در این صورت چه حالی داشتم؟" کلماتی که احساسات شما را بیان کند بنویسید.

  2. اگر در موقعیتی که بودید که اخراج شما حتمی بود دوست داشتید رئیس شما چه برخوردی با شما داشته باشد؟ دوست داشتید چگونه این موضوع را با شما در میان بگذارد؟ پیش نویسی از پاسخ هایی که به فکر شما می رسد داشته باشید.

  3. حال لیستی از بهترین کلماتی که می تواند احساسات شما را هنگام اخراج افراد توصیف کند داشته باشید. کلماتی را که نوشته اید مرور کنید و از بین آنها بهترین ها را انتخاب کنید. باز هم خود را در وضعیت مشابه به خاطر بیاورید.

  4. برای شروع بحث و باز کردن موضوع چند کلمه ای از آنچه قبلا انتخاب کرده اید بنویسید. از قبیل: "گفتن این حرف برای من بسیار سخت است."

  5. قسمت بعدی سناریویی که می نویسید به روشی که بکار می برید بستگی دارد. به عنوان مثال در بحث مرخص کردن پرسنل موقت می توانید چیزی مثل این را بگویید: "من قبلاً با هیت مدیره درباره تعداد بالای نفرات استخدام شده و مشکلی که اکنون پیش آمده صحبت کرده بودم. من واقعا متاسفم چون اسم شما هم در این لیست هست." یا در صورتیکه اخراج به خاطر کارایی پایین کارمند است می توانید چیزی مثل این را بگویید: "ما قبلاً در باره نحوه کارت صحبت کرده بودیم و متاسفانه این مشکلات هنوز هم وجود دارند. من واقعاً از وضعیتی که پیش آمده است ناراحت هستم چون ما مجبوریم به همکاریمان خاتمه دهیم.

  6. مراقب باشید. شما می توانید سناریو خود را به هر شکلی بنویسید اما بدانید که چند سطر اول سناریو بسیار مهم هستند و اینکه این جلسه را با کارمند اخراج شده چگونه ادامه دهید به همین چند سطر آغازین بستگی دارد.

  7. معمولا در ادامه جلسه کارمند بین مراحل شوک و مقاومت چندین بار جابجا می شود. دلیل خود را واضح و شفاف بیان کنید اما وارد بحثی برای توجیح خود و دلایل خود ( و احتمالاً کارمند) نشوید. اگر در غیر این صورت عمل کنید کارمند اخراجی نمی تواند از از مراحل اولیه عبور کند. فقط پرسش و پاسخ های رک و راست به کارمند کمک می کند از مراحل قبلی گذسته و به مرحله قبول حقیقت برسد.

عامل دیگری که معمولاً هنگام اخراج کارمندی پیش می آید و معمولاً نادیده گرفته می شود اثری است که بر کارمندان دیگر گذاشته می شود. این تاثیر می تواند مثبت یا منفی باشد. آنها به دقت فرایند اخراج همکار خود را دنبال می کنند و می خواهند بدانند چگونه پیش می رود. در این شرایط افرادی که در سازمان می مانند یا افرادی که شما می خواهید با آنها کار کنید به مهارت های مدیریتی سازمان و مدیران آن بسیار دقت می کنند و این هنگامی است که کارمند یا کارمندانی در حال اخراج هستند. آنها معمولاً می پرسند: " آیا ممکن است این اتفاق برای ما هم بیفتد."

M:A بازدید : 440 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

شما مشکلات مالی خود را چگونه حل می کنید؟

  • خرج کردن را متوقف می کنید

  • در نگرانی و تشویش به سر می برید

  • بیشتر قرض می کنید

  • دارایی های خود را می فروشید

  • افسرده می شوید

  • غر می زنید و به زمین و زمان بد و بیراه می گویید

  • کلاهبرداری می کنید یا دزدی می کنید

  • منتظر می مانید تا کسی پولی را که می خواهید به شما بدهد

البته هیچ کدام از این راه ها برای بدست آوردن پول بیشتر به شما کمکی نمی کند.

هر چند این راه حل موثر است.

"من مشکلات مالی را با مقدار زیادی پول پاسخ می دهم، نه با نگرانی یا غم یا امید واهی"

ال. رن هوبارد

شما مشکلات مالی خود را با کار کردن و پول در آوردن می توانید حل کنید. هیچ راه دیگری نمی تواند راه حل مناسبی باشد. مقدار کافی پول می تواند مشکل شما را حل کند.

 

توصیه ها

  1. مشخص نمایید چه مقدار پول نیاز دارید. مقدار پول را در بالای صفحه بنویسید. " من باید 10000 دلار در ماه بدست آورم"

  2. تمام دارایی های خود را و روش هایی که می توانید به کمک آن پول در بیاورید از ملک و جواهرات گرفته تا توانایی ها مهارت ها دانش و روابطی که دارید همه را لیست کنید سعی کنید تا حد ممکن لیست خود را تکمیل نمایید.

مثال: شما یک وانت، یک دوربین، یک تخت خواب خالی و 11225 دلار دارید. آیا سازماندهی، گوش کردن یا صحبت کردن شما خوب است. آیا می توانید کاری کنید که مخاطب شما احساس مهم بودن بکند؟ آیا در باره اسب ها، ساخت لوازم منزل و دکور سازی، اماکن تاریخی، فروش اینترنتی و... اطلاعات و مهارتی دارید؟ شما جنیفر رابرت، تیم، راث، استیو و... را می شناسید. شما برای کمک به دیگران علاقه و شور و شوق دارید. می توانید ماکت بسازید؟ مسائل پیچیده را حل کنید؟ چیز های جدید بیاموزید و بسیاری چیز های دیگر؟

3. هر موقعیتی را که برای پول در آوردن دارید استفاده کنید. لیستی از همه آنها داشته باشید. روش های سنتی و مدرن هر راهی که با داشته های شما قابل انجام است لیست کنید ببینید با ترکیبی از مهارت ها و دانش و دارایی هایتان چه کار هایی می توانید راه بیندازید.

مثال: در اتاق خود می توانید با کامپیوتر خود کار کنید می توانید نقشه بکشید، تایپ کنید، ترجمه کنید بدون اینکه به مکان خاصی نیاز داشته باشید در آمد داشته باشید. بیاموزید چگونه می توانید سرمایه را باز یابید. به شرکت خود کمک کنید در بازاریابی پیشرفت کند.

4. روشی را انتخاب کنید که درآمد زایی آن ثابت شده است. آیا دیگران به این روش پول در می آورند؟

اگر چنین است پس نامزد خوبی برای کار بعدی شماست.

اگر دیگران نتوانسته اند به این روش پولی در بیاورند به فکر راه دیگری برای پول در آوردن باشید. به عنوان اولین انتخاب کاری را که امتحان شده است و درآمد زاست انتخاب کنید و به عنوان سرگرمی می توانید روی رویای خود کار کنید.

5. مطمئن شوید دیگران برای کالا یا خدمات مورد نظر شما پول می دهند.

به عنوان مثال می توانید به رئیس خود پیشنهاد کنید" آیا می دانید 150 مالک اسب نیاز به اصطبل دارند می خواهید من بروم و با آنها صحبت کنم ببینم این بازار چگونه است آیا آنها حاضرند ما برای آنها اصطبل بسازیم"  اگر این کار انجام شود احتمالاً شما بخش جدید را اداره خواهید کرد.

یا به عنوان مثالی دیگر می خواهید عکس بگیرید و از این راه پول در بیاورید. بنابراین احتمالاً با عکاسان حرفه ای ملاقات خواهید کرد تا بفهمید آنها چقدر پول در می آورند.

6. اگر همه نشانه ها خوب است در دنیای واقعی نظر خود را امتحان کنید و بیش از این وقت و انرژی خود را هدر ندهید. به عنوان مثال می توانید کاری نیمه وقت راه بیندازید تا وقتی که این کار رونق گرفته آنرا توسعه دهید. کالا یا خدمات خود را به تعداد کم در اختیار دیگران قرار دهید ببینید رقبتی به خرید آن دارند. در روزنامه ای کوچک یا محلی سفارش تبلیغات بدهید.  قبل از هر حرکت بزرگ کاملاً آنرا بسنجید به خصوص اگر کسب و کاری جدید را آغاز کرده اید.

7. وقتی که از درآمد زایی کسب و کار خود اطمینان حاصل کردید می توانید وقت و پول بیشتری روی آن سرمایه گذاری کنید.

8. اگر نمی توانید منبع درآمد مناسبی برای خود پیدا کنید. بهتر است برای خود برنامه ای بریزید. اگر گوهر اصیل را بدست آورید می توانید منابع درآمدی جدیدی بیابید.

مثلا ممکن است به آموزش های جدید یا ویژه ای نیاز داشته باشید، شاید قبل از اینکه بتوانید پول بیشتری بدست آورید باید مدتی شاگردی کنید تا تجربه بیشتری کسب کنید. ممکن است به مسئولیت پذیری بیشتری نیاز داشته باشید. احتمالا باید آشنایی خود را با حرفه خود بیشتر کنید. و احتمالا به ارتباطات بیشتر و روابط عمومی قوی تری نیاز خواهید داشت. برای همه این کار ها می توانید برنامه و نقشه داشته باشید پله های ترقی را مشخص کنید و مطابق آن قدم به قدم پیش بروید.

9. همین که برنامه ای ریختید که از کارکرد آن مطمئن شدید باید روی آن سخت کار کنید و مدت طولانی به آن پایبند باشید تا رویای شما به حقیقت بپیوندد. شما مشکلات مالی خود را با بدست آوردن پول بیشتر رفع خواهید کرد.

10. این آخرین مرحله برای بدست آوردن رفاه است اما به ندرت کسی به آن عمل می کند.

"من هیچگاه به کمک کسی دل نمی بندم. و همیشه سعی می کنم کل پولی را که نیاز دارم خودم فراهم کنم. از هر کدام از سه یا چهار منبع درآمد یا راه های پول در آوردن که می شناسم"  _ ال. رن هوبارد

هر گاه که یک منبع درآمد مطمئن یافتید آنگاه به دنبال منبع درآمد بعدی باشید و برای آن هم همین مراحل را دنبال کنید.

M:A بازدید : 174 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

من متوجه شدم که یکی از صفات یک رهبر و مدیر که کمتر به آن توجه می شود و البته مهم هم هست شجاعت و رغبت به انجام کار های غیر متعارف است.

 آبراهام لینکلن یکی از بزرگترین رهبران تاریخ بود که در دوران رهبریش دائماً با دشمنان و مشکلات بزرگی درگیر بود و شاید یکی از غیر متعارف ترین رهبران تا آن زمان بود. ابراهام لینکلن همیشه از طرف جامعه شناسان سراسر دنیا به عنوان بزرگترین رئیس جمهور امریکا شناخته شده است.

چون او دیدگاه هایی متفاوت با دیگر صاحب منصبان دولتی داشت همیشه با آنها روبرو می شد. معروف است که او در یک اقدام غیر متعارف مقابل رئیس جمهور وقت ایالات متحده جیمز کا پولک ایستاد و درباره جنگ مکزیک ادعا کرد که این جنگی ناعادلانه است.

آبراهام لینکلن در چندین انتخابات رای کافی بدست نیاورد ولی در نهایت به عنوان رئیس جمهور آمریکا با کمترین رای برنده انتخابات شد که بسیاری او را به این دلیل مسخره می کردند و همچنین بسیاری از روزنامه ها علیه او نقد های تند و نا جوانمردانه ای می نوشتند. دموکرات ها از لینکلن دل خوشی نداشتند ولی در میان جمهوری خواهان هم کم نبودند کسانی که در مقابل او ایستاده بودند از آن جمله می توان به جمهوری خواهانی اشاره کرد که در مراحل اولیه انتخابات در برابر او شکست خورده بودند.

بله چون او از انجام کار های غیر متعارف ترسی نداشت. پافشاری بر اصول وجدانی، تحمل مشکلاتی چون در افتادن با یک باور غلط عمومی و از دست دادن دوستان، منجر به این شد که اکنون او را به عنوان فردی می شناسند که دنیا را نجات داد و بردگان را آزاد کرد. امروز ما کچا بودیم اگر او طبق روال و عرف جامعه حرکت می کرد؟

این شجاعت که در برابر اکثریت بایستد و از حقوق اقلیتی دفاع کند، چنین ویژگی های رهبری نه فقط برای یک رئیس جمهور چنین موفقیت هایی به همراه داشته است بلکه برای یک مدیر، کارآفرین و یک سرپرست نیز لازم است.

اگر می خواهید مدیری بزرگ باشید باید از عمل کردن خلاف یک عرف نادرست نترسید. اگر جلوی هرینه های اضافی را که اکنون کسی به آن اهمیت نمی دهد نگیرید بد ها دود آن به چشم همه خواهد رفت.  اگر راندمان کاری را بالا نبرید مدیر موفقی نخواهد بود و اگر به راندمان کاری اهمیت می دهید باید با افراد تنبل درگیر شوید. اگر از کارگری که صدمه دیده دلجویی نکنید در بین افراد زیر دست اعتبار و احترام خود را از دست خواهید داد و در این میان ممکن است برای جبران خسارت این کارگر مجبور شوید در برابر مدیران بالا دست خود بایستید و با آنها مخالفت کنید که کار ساده ای نیست. گاه ممکن است با اطرافیان خود درگیر شوید چون نمی توانید خواسته های نا معقول آنها را برآورده نمایید با کستنی روبر شوید که حامی شما بوده اند و ممکن است حمایت آنها را از دست بدهید ولی یک مدیر بزرگ باید این توانایی ها را داشته باشد.

 به هر حال رهبری در هر موقعیتی که باشد گاه اعمال غیر متعارفی را می طلبد که کار ساده ای نیستند ولی لازم هستند.

M:A بازدید : 177 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

بهترین استفاده را از مشتری موجود ببرید

 

1- قدر مشتری خود را بدانید.

 آسانترین کار این است که کالا و خدمات خود را به مشتریان فعلی بفروشید. با حفظ مشتریان خود و توجه ویژه داشتن به آنها می توانید کسب و کار خود را سریعتر رونق بخشید.  برای اینکه خود را به این کار ترغیب کنید کافی است ارزش کل عمر مشتری را محاسبه کنید ببینید او در کل مدتی که می تواند مشتری شما باشد می تواند چقدر خرید کند آنگاه دیگر به این مشتری با احترام بیشتری برخورد خواهید کرد و بیشتر سعی می کنید او را برای خود حفظ نمایید. شاید کمی طمع کارانه به نظر برسد ولی قبول کنید که مجبورید مشتریان خوب خود را انتخاب کنید و به آنها خدمات ویژه ای بدهید. بخاطر داشته باشید 50 درصد از درآمد شما بوسیله 5 درصد از مشتریان تامین می شود.

 

2- از رضایت مشتری اطمینان حاصل نمایید.

 این یکی از ابزار هایی است که امروزه از آن صحبت زیادی می شود ولی کمتر مورد استفاده قرار می گیرد. بیشتر فروشندگان یا تامین کنندگان حتی کمی وقت صرف نمی کنند تا تایید مشتری را بخاطر ارزشی که دریافت کرده است بگیرند. این یکی از ساده ترین و موثرترین راه ها برای توسعه هر کسب و کاری است. کلید موفقیت کسب و کار شما این است که تفکر خود را درباره رضایت مشتری عوض کنید. بجای اینکه به آن به چشم یک فعالیت نگاه کنید باید آنرا در انتهای هر پروژه انجام دهید. آنرا به عنوان ابزار توسعه ای نگاه کنید که به کمک آن می توانید برای خود ارزش و اعتبار فراهم کنید. از رضایت مشتری اطمینان حاصل کنید به خصوص مشتری با ارزش! هر بار که یک مشتری را مشعوف می کنید او را به خرید مجدد از خود ترغیب کرده اید.

 

3-کالا ها و خدمات خود را گسترش دهید.

 شما می توانید به کمک مشتریان موجود کسب و کار های جدیدی را آغاز کنید. از روابط و اطلاعاتی که از مشتریان خود بدست می آورید می توانید برای کشف فرصت های جدید استفاده کنید. هنگامی که با یکی از مشتریان خود صحبت می کنید ممکن است یک فرصت را شناسایی کنید. آنگاه می توانید به مشتری خود با این دید که باید به او کمک کنید نگاه کنید کاری کنید که او شما را راه حل خود ببیند. البته باید صادقانه عمل کنید و واقعا راه حل مشکل او باشید نه اینکه اینطور وانمود کنید. دانش آموزی باشید که می خواهد از شنیدن بیاموزد و به مشتریان گوش فرا دهید. به احساسات آنها گوش دهید درد آنها را حس کنید تمایلات آنها را کشف کنید. می توانید از کارشناسانی استفاده کنید که برای مشتریان شما فرصت های جدید و نیاز هایشان را کشف کنند. این یکی از با ارزش ترین کار هایی است که می توانید انجام دهید.

 

4- ارتباط قوی ایجاد کنید.

 برقراری رابطه با مشتری یکی از با ارزش ترین و مهمترین وظایف شماست. این شامل فرصت ها و سود هایی است که برای هر دو طرف دارد. آماده باشید تا این فرصت ها را کشف کنید. آماده باشید تا به عنوان حلال مشکل عمل کنید. آماده شنیدن پیشنهادی از سوی مشتری باشید ممکن است این به کالای جدید ختم شود یا ممکن است منجر به یک نوع آوری در خدمات شما منجر شود. روابط خود را با مشتریان تقویت کنید تا شبکه بزرگی از منابع داشته باشید. از خرد جمعی کمک بگیرید مشتریان منبعی باارزش و رایگان از اطلاعات هستند پس آنها را از دست ندهید. از هر فرصتی برای ایجاد شبکه ای ارتباطی از کارمندان مورد اعتماد با مشتریان و گسترش آن استفاده کنید. با چنین دیدی که مشتری در مرکز آن قرار دارد کسب و کار شما پیشرفت می کند و نقش موثرتری در بازار خواهد داشت.

تبلیغات

تعداد صفحات : 12

درباره ما
Profile Pic
سلام نیاز به همکار:از دوستانی که در برنامه نویسی یا وبلاگ نویسی سررشته دارند دعوت به همکاری در سایت آموزشها می شود لطفا با ما تماس بکیرید و شماره بگذارید.(در قسمت تماس با ما)
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ازکدام بخش بیشتر خوشتان آمد
    خلاصه آمار
    آمار سایت
  • کل مطالب : 610
  • کل نظرات : 63
  • افراد آنلاین : 93
  • تعداد اعضا : 91
  • آی پی امروز : 291
  • آی پی دیروز : 83
  • بازدید امروز : 588
  • باردید دیروز : 167
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 588
  • بازدید ماه : 2,946
  • بازدید سال : 78,804
  • بازدید کلی : 749,760
  • کدهای اختصاصی

    رنک الکسا

    وضعیت آب و هوا

    پیچک

    ديكشنري آنلاين
    نرخ ارز